loading...
mehremood
مهرموعود بازدید : 20 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
مردی هر روز در بازار گدايی میکرد و مردم هم حماقت او را دست میانداختند. EXtdblog.irEX

دو سکه به او نشان میدادند که يکی از طلا بود و يکی از نقره. اما مرد گدا هميشه سکه نقره را انتخاب میکرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان میدادند و مرد گدا هميشه سکه نقره را انتخاب میکرد. تا اينکه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينکه مرد گدا را آنطور دست میانداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت میآيد و هم ديگر دستت نمیاندازند. مرد پاسخ داد: حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من از آنها احمقترم. شما نمیدانيد تا حالا با اين کلک چقدر پول گير آورده ام. نتیجه : اگر کاری که میکنی٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.!

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 20 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
نقشه رو ورق زد،EXtdblog.irEX

خیلی گشت ولی .... اصلا نتونست پیداش کنه!همون کسی که خیلی دوستش داشت توی اون شهر زندگی می کرد. ولی روی نقشه نبود ! باید دنبال یه نقشه دیگه می گشت که بتونه روش شهرعشق رو پیدا کنه.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 26 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
همش توی خواب کابوس می دید، EXtdblog.irEXدیگه کلافه شده بود. از خواب بیدار شد. می خواست بره تا یه قرص آرام بخش بخوره تا راحت بخوابه. ولی هرچی سعی کرد نتونست از جاش تکون بخوره. پتو رو زد کنار ! تازه یادش اومد که پاهاش رو توی جنگ از دست داده. باید از ته دل کمک می خواست تا یه نفر بیدار بشه و ......

ياد مردان رشيد سرزمين ايران جاودانه باد.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 17 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
پول که نداشت، EXtdblog.irEX

هرچی هم نامه نوشته بود به سازمان و دانشگاه، پولی برای تحقیقاتش ندادن. تو خوابگاه روی تختش دراز کشیده بود که از بلندگو صداش کردن !!
رفت دم در ..... یه مرد شیک با یک دسته گل به استقبالش اومد و بدون اینکه حرفی بزنه گل و یک پاکت رو به دستش داد و رفت !! طاقت نداشت که برسه توی اطاقش، همون جا پاکت رو باز کرد !! یه چک بود به مبلغ ۶ میلیون ... یه نامه هم بود ؟!
شروع کرد به خوندن نامه: بدین وسیله از شما دعوت می شود تا با سفر به کشور ما ....
درجا خشکش زد ، دسته گل از دستش افتاد ، فکر می کرد خواب می بینه !
دسته گل رو برداشت و رفت
...

منبع: نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 22 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
ماشین حسابش رو روشن کرد.EXtdblog.irEXکرایه خونه + قبض آب و برق و تلفن + قسط ماشین + ..... همین طور که جمع می کرد سرش بیشتر سوت می کشید! یه نگاه به فیش حقوقش، یه نگاه به رقمی که ماشین حساب نشون می داد، باید چی کار می کرد ؟

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 27 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
-- طفلک بیچاره! معلوم نیست از گرسنگی مرده یا از سرما!EXtdblog.irEX

-- حتماً یکی از این بچه های خیابونه که از دست مامورهای جمع آوری دررفته.
دومی جمله اش رابا چنان لحنی ادا کرد که گویا در مورد موجودی غیر انسان حرف میزند، گویا کسی داستان دخترک کبریت فروش را برایش تعریف نکرده بود.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 26 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
خدا شکر سالم است، EXtdblog.irEX

چشم ها و دست ها و پاهای کوچکش همه در اندازه های کوچکتر و لبخند شیرینش، دورانی سختی را به پایان رساندی و موجود زنده ای را درخود پروراندی و به خواست خداوند به او زندگی بخشیدی و اکنون معنابخش یکی از زیباترین کلمات عالم هستی، مادر

منبع: مجموعه نرم افزاریLord

مهرموعود بازدید : 17 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
گفت: سلام!
EXtdblog.irEXگفتم: سلام!
معصومانه گفت: می مانی؟
گفتم : تو چطور؟
محکم گفت: همیشه می مانم!
گفتم: می مانم.
روزها گذشت. روزی عزم رفتن کرد
. گفتم: تو که گفته بودی می مانی؟!
گفت: نمی توانم! قول ماندن به دیگری داده ام .... باید بروم
!

منبع: مجموعه نرم افزاریLord

مهرموعود بازدید : 20 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

۱- رازی که پنهان خواهی با کسی درمیان منه ، اگرچه دوست مخلص باشد که مرآن دوست را نیزدوستان مخلص باشد.

مهرموعود بازدید : 20 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
دانشمندي يکي را گفت چرا تحصيل علم نمي کني؟ EXtdblog.irEX

آن شخص گفت: آنچه خلاصه علم است به دست آورده ام. دانشمند از او پرسيد: که خلاصه علم چيست؟
گفت: پنج چيز است:
اول: آنکه تا راست به اتمام نرسد، دروغ نگويم.
دوم: آنکه تا حلال منتهي نشود، دست به حرام دراز نکنم.
سوم: آنکه تا از تفتيش نفس خود فارغ نشدم، به جستجوي عيب مردم نپردازم.
چهارم: آنکه تا خزانه رزق خداوند به آخر نرسد، به در هيچ مخلوق احتياج نبرم.
پنجم: آنکه تا قدم در بهشت ننهم، از کيد شيطان و از غرور نفس نافرمان، غافل نباشم.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 18 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

صبح هنگامیکه از خواب بر خواستم به آسمان نگاه کردم و گفتم:

EXtdblog.irEX

خدایا مرا ببخش برای همه وظایفی که بر دوشم بوده ولی تا به امروز آن ها را انجام نداده ام. هنوز چند دقیقه ای از گفتن این جمله نگذشته بود که کودک سه ساله ام با سر و صدا وارد شد و گفت:"مادر با من بازی می کنی؟ او با چنان شور و حرارت و خواهشی از من این تقاضا را کرد که مجبور شدم به او پاسخ مثبت دهم. بعد از چند ساعت بی وقفه بازی کردن توانستیم بین انواع کامیون و تفنگ و عروسک و کلاه های کهنه و خنده های بلند، هزاران افکار خاص و صد ها امید و رویا رابا هم تقسیم کنیم.
شب وقتی زمان دعا رسید او را دیدم که در اتاقش دست هایش را رو به آسمان کرده و آهسته زمزمه می کند
:
"
خدایا به خاطر بازی امروز با مادرم از تو سپاسگذارم."و من فهمیدم امروز تنها روزی بود که وقتم را بیهوده تلف نکردم و وظیفه ام را به خوبی انجام دادم و برای کودکم روز بسیار باشکوهی را در خاطرش به ثبت رساندم.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 24 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

۱- گذشته ها را گذرانده ایم وعده آینده را به هیچ یک ازما نداده اند. پس ما تنها زمان حال را دراختیار داریم.

EXtdblog.irEX

۲- روزهای عمر ما ، ذخایرگرانبهای زندگی ما هستند.

۳- لحظات بین رویدادهای شیرین و دلپذیر، به اندازه همین رویدادها ارزش زیست و لذت بردن را دارند.

۴- مقام جادویی زمان حال را دریابید که زمانی یگانه ومنحصربه فرد است و شما با غرقه شدن درآن، مجالی برای افکارمسموم و رنج آورنمی یابید.

مهرموعود بازدید : 31 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)
در دهکده اي کوچک مردي زندگي مي کرد که EXtdblog.irEX

به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود. تمام آبادي مسخره اش مي کردند. ابلهي تمام عيار بود و مردم کلي با او تفريح مي کردند.ولي او از بلاهت خود خسته شد. بنابر اين از مرد عاقلي راه چاره را پرسيد.
مرد عاقل گفت:
- مساله اي نيست! ساده است
.
وقتي کسي از کسي تعريف کرد تو انکار کن.
اگر کسي ادعا مي کند که " اين آدم مقدس است " فوري بگو " نه ! خوب مي دانم که گناهکار است " اگر کسي بگويد " اين کتابي معتبر است " فوري بگو " من خوانده و مطالعه کرده ام " نگران نباش که آن را خوانده يا نخوانده اي راحت بگو " مزخرف است!"
اگر کسي بگويد اين نقاشي يک اثر هنري بزرگ است " راحت بگو " اين هم شد هنر؟ چيزي نيست مگر کرباس و رنگ. يک بچه هم مي تواند آن را بکشد". انتقاد کن انکار کن دليل بخواه و پس از هفت روز به ديدنم بيا.
بعد از هفت روز آبادي به اين نتيجه رسيد که اين شخص نابغه است : " ما خبر از استعدادهاي او نداشتيم و اينکه او در هر موردي اينقدر نبوغ دارد. نقاشي را نشان او مي دهي و او خطاها را به شما نشان مي دهد. کتابهاي معتبر را نشان او مي دهي و او اشتباهات و خطا ها را گوشزد مي کند. جه مغز نقاد شگرفي! چه تحليل گر و نابغه بزرگي! "
پس از هفت روز پيش مرد عاقل رفت و گفت:
- ديگر احتياج به صلاح و مصلحت تو ندارم. تو آدم ابلهي هستي!
تمام آبادي به اين آدم فرزانه معتقد بودند و همه مي گفتند:" چون نابغه ما مدعي است اين مرد آدمي ابله است پس حتماً او بايد ابله باشد."

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 23 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

۱- منتظر نباشید که شانس درخانه شما را بزند، اگرمایل هستید که به خانه شانس بروید و فرصت را بیابید به سراغ خانه اش بروید و درش را بکوبید.

مهرموعود بازدید : 19 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.

EXtdblog.irEX

مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود .... تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخمهایش را نشان دهد. پسر شلوارش را بالا زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم، اینها خراش های عشق مادرم هستند

منبع : مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 27 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

۱- به دنبال فرصت ها عازم بلاد دور و صعود ازکوه مشکلات نشوید. اطراف خود را بنگرید گاهی بهترین فرصت ها جلوی دست شماست.

مهرموعود بازدید : 22 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

زماني در شهرِ باستانيِ اَفکار،

EXtdblog.irEX

دو مردِ دانشمند زندگي مي کردند که با هم بد بودند و دانشِ يکديگر را به چيزي نمي گرفتند. زيرا که يکي وجود خدايان را انکار مي کرد و ديگري به آن ها اعتقاد داشت. يک روز آن دو مرد يکديگر را در بازار ديدند و در ميان پيروانِ خود در باره وجود يا عدمِ خدايا به جر و بحث پرداختند. و پس از چند ساعت جدال از هم جدا شدند. آن شب منکرِ خدايان به معبد رفت و در برابر محراب خود را به خاک انداخت و از خدايان التماس کرد که گمراهي گذشته او را ببخشايند. درهمان ساعت آن دانشمند ديگر، آن که به خدايان اعتقاد داشت، کتاب هاي مقدسِ خود را سوزاند. زيرا که اعتقادش را از دست داده بود.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 28 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

۱- آیا کسی را دیده ای که یک روز تمام فکرو خیال خود را صرف تقوا کند، البته چنین کسانی هستند اما من ندیده ام.

EXtdblog.irEX

۲- تقوا درآن است که عمل نیک را ازنتیجه آن والاتربشماریم.

۳- مرد بزرگ را می توان به راهی واداشت اما به پستی نمی رود. می توان اورا اغفال کرد اما ابله نمی شود.

مهرموعود بازدید : 17 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

كار پليدي كه انجام مي دهيم با ما مي ماند و نيكي هايي كه انجام مي دهيم به ما باز ميگردند.
اين داستان زني است كه برايتان نقل مي شود:

EXtdblog.irEX

پسر زني به سفر دوري رفته بود و ماه ها بود كه از او خبري نداشتند. بنابراين زن دعا ميكرد كه او سالم به خانه باز گردد. اين زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده اش نان مي پخت
و هميشه يك نان اضافه هم مي پخت و پشت پنجره مي گذاشت تا رهگذري گرسنه كه از آنجا مي گذشت نان را بر دارد. هر روز مردي گو‍ژ پشت از آنجا مي گذشت و نان را بر ميداشت
و به جاي آنكه از او تشكر كند مي گفت:
((كار پليدي كه بكنيد با شما مي ماند و هر كار نيكي كه انجام دهيد به شما باز مي گردد))
اين ماجرا هر روز ادامه داشت تا اينكه زن از گفته هاي مرد گوژ پشت ناراحت و رنجيده شد. او به خود گفت: او نه تنها تشكر نمي كند بلكه هر روز اين جمله ها را به زبان مي آورد . نمي دانم منظورش چيست؟
يك روز كه زن از گفته هاي مرد گو‍ژ پشت كاملاً به تنگ آمده بود تصميم گرفت از شر او خلاص شود
.
بنابر اين نان او را زهر آلود كرد و آن را با دستهاي لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : اين چه كاري است كه ميكنم ؟
بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان ديگري براي مرد گوژ پشت پخت. مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف هاي معمول خود را تكرار كرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پير زن به صدا در آمد. وقتي كه زن در را باز كرد ، فرزندش را ديد كه نحيف و خميده با لباسهايي پاره پشت در ايستاده بود
. او گرسنه، تشنه و خسته بود در حالي كه به مادرش نگاه مي كرد، گفت: مادر اگر اين معجزه نشده بود نمي توانستم خودم را به شما برسانم.

در چند فرسنگي اينجا چنان گرسنه و ضعيف شده بودم كه داشتم از هوش مي رفتم.
ناگهان رهگذري گو‍ژ پشت را ديدم كه به سراغم آمد . او لقمه اي غذا خواستم و او يك نان به من داد و گفت :
(( اين تنها چيزي است كه من هر روز ميخورم امروز آن را به تو مي دهم زيرا كه تو بيش از من به آن احتياج داري.))
وقتي كه مادر اين ماجرا را شنيد رنگ از چهره اش پريد. به ياد آورد كه ابتدا نان زهرآلودي براي مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه نداي وجدانش گوش نكرده بود و نان ديگري براي او نپخته بود،
فرزندش نان زهر آلود را مي خورد.
به اين ترتيب بود كه آن زن معناي سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دريافت:
((هر كار پليدي كه انجام مي دهيم با ما مي ماند و نيكي هايي كه انجام مي دهيم به ما باز ميگردند))

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 19 چهارشنبه 30 دی 1388 نظرات (0)

آب ماده اي حياتي با مزاياي ناشناخته
آب به انجام بهتر اعمال بدن كمك مي كند. هر چه آب بيشتري بنوشيم ( البته اگر منع طبي وجود نداشته باشد) از سلامت بيشتري برخوردار مي شويم بعلاوه نوشيدن آب به مقدار كافي در كاهش وزن نيز مؤثر است.

EXtdblog.irEX

مزاياي نوشيدن آب
· آب به حفظ قوام عضلات بدن و كاهش وزن كمك ميكند.
· آب به جلوگيري از كمردرد ، سندرم خستگي مزمن ، ميگرن ، آسم ، حساسيت ها ، كو ليت آرتروز كمك كرده و فشار خون و كلسترول خون بالا ، دردهاي عضلاني ، يبوست ،زخم هاي گوارشي و درد معده را كاهش مي دهد.
· آب حرارت بدن را تنظيم مي كند. سم ها و مواد زائد بدن را دفع مي كند.سنگ كليه را كاهش ميدهد.
· آب از بافت هاي بدن در برابر آسيب شوك دفاع مي كند.
· آب به هضم و جذب بهتر غذا كمك مي كند . ودرانتقال مواد غذائي به سلول هاي بدن دخالت دارد
نوشيدن آب به مقدار زياد مزاياي ديگري نيز دارد :
· آب فاقد كالري ، چربي ،كلسترول وقند مي باشد.
· آب كاهش دهندة اشتهاست. نوشيدن آب قبل از صرف غذا از پرخوري جلوگيري مي كند.
· مصرف آب از تجمع چربي در بدن جلوگيري مي كند و هر چه آب بيشتري بنوشيم چربي بيشتري سوزانده شده و به انرژي تبديل مي شود .
· تمام واكنش هاي شيميائي و آنزيمي بدن در محيط آب صورت مي گيرد . انتقال هورمون ها ، مواد مغذي و اكسيژن در جريان خون و سيستم لنفاوي بدن به عهده آب مي باشد .
· آنزيم ها و پروتئين هاي بدن در محيط هاي رقيق فعال تر هستند بنابر اين نوشيدن آب با رقيق تر كردن مايعات بدن موجب فعاليت بيشتر آن ها شده و به كاهش وزن كمك مي كند
· حجم عمده عضلات بدن از آب مي باشد بنابر اين اگر ميخواهيد حجم عضلات بدن را افزايش دهيد آب بيشتري بنوشيد.
· آب به انقباض مناسب عضلات كمك مي كند .نوشيدن آب به مقدار كافي از خستگي زود رس عضلاني و درد عضلات جلو گيري مي كند .
· از آنجا كه آب فاقد كالري مي باشد نوشيدن آب به جاي مصرف ساير نوشيدني ها علاوه بر مزاياي گفته شده موجب مي شود كالري كمتري وارد بدن شده و بدين ترتيب به كاهش وزن كمك ميكند.
چرا بعضي اوقات احساس تشنگي نمي كنيم ؟
اين مسئله دو دليل عمده دارد :
اول آن كه در طول روز از مايعات ديگري ( مثلا چاي ) به جاي آب استفاده مي كنيم و ديگر آن كه با افزايش سن مركز تشنگي در مغز بتدريج حساسيت خود به تشنگي را از دست مي دهد و ميل به نوشيدن آب كاهش مي يابد . در اين حالت علي رغم اين كه بدن به آب نياز دارد اما احساس تشنگي نمي كنيم پس در هر حال بايد به مقدار كافي آب بنوشيم .
چرا عده اي تمايلي به نوشيدن آب ندارند ؟
بعضي ها شكايت مي كنند كه نوشيدن آب را دوست ندارند.
واقعيت اين است كه آب مايه بقا و ادامه حيات است . اگر مدت هاست آب كافي ننوشيده ايد و ميل به نوشيدن آب را از دست داده ايد از اين روش پيروي كنيد:
يك پارچ آب را درجائي در جلو چشمان خود قرار دهيد و هر بار كه آن را مي بينيد مقداري از آن را برداريد و بنوشيد. از مقدار كم (مثلا يك استكان) شروع كنيد و بتدريج مقدار آن را افزايش دهيد.
اگر تغييرطعم آب به نوشيدن آن كمك مي كند در آب مصرفي خود كمي آب ليمو، آب پرتغال يا عصاره شويد يا زيره سبز بريزيد. مطمئنا پس از مدتي نوشيدن آب براي شما عادي و دلپذير خواهد شد.

منبع: مجیک اسلیم

مهرموعود بازدید : 26 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)
۱- تحویل حال الی احسن الحال , این است که انشاء الله در این سال نو ما تغییرات روحی بدهیم.EXtdblog.irEX۲- عید ما آن روزی است که در آن آثار ظلم نباشد.
مهرموعود بازدید : 23 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)
۱- خاطرات جنگ,گنجینه تمام نشدنی برای آیندگان است.EXtdblog.irEX

۲- پیروزی در جنگ تحمیلی و ناکام کردن دشمن به خاطر توکل به خداو تقوی و پرهیزکاری بود.

۳-اگر کسی از من بپرسد که از جوانان چه می خواهید: خواهم گفت:تهذیب,تحصیل,ورزش

مهرموعود بازدید : 25 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)

زندگينامه

نيما يوشيج كه نام اصلي اش علي اسفندياري بود در سال۱۲۷۶ شمسي در روستاي يوش مازندران چشم به جهان گشود. پدرش ابراهيم خان نوري از راه كشاورزي و گله داري روزگار مي گذرانيد. ايام كودكي اش را در روستاي خود به تحصيل پرداخت و از آنجا به تهران آمد تا در دبيرستان سن لويي كه يك مؤسسه متعلق به هيات كاتوليك رمي بود به تحصيل ادامه دهد. در اين مدرسه يكي از معلمين وي نظام وفا بود كه در اثر تشويقهاي او به سرودن شعر روي آورد. او زبان فرانسه را به خوبي فرا گرفت و با ادبيات اروپا آشنا شد. محمدرضا عشقي در روزنامه قرن بيستم بخشي از شعر افسانه نيما را منتشر كرد. نيما در سال۱۳۱۷ شمسي جزو گروه كاركنان مجله موسيقي، مجله ماهانه وزارت فرهنگ در آمد. وي يك سلسله مقاله در اين مجله نوشت و در آنها نظرات فيلسوفان را در خصوص هنر و تأثير آثار اروپايي را در ادبيات بعضي از ممالك شرقي مورد بررسي قرار داد. او در سال۱۳۲۸ ه.ش. در روابط عمومي و اداره تبليغات وزارت فرهنگ مشغول به كار شد و بالاخره در سال۱۳۳۸ شمسي در تجريش تهران دار فاني را وداع گفت.

EXtdblog.irEX

ويژگي سخن

نيما در نتيجه آشنايي با زبان فرانسه، با ادبيات اروپايي آشنا شد و ابتكار و نو آفريني را از اين رهگذر كسب كرد. او يكي از پايه هاي رهبري سبك نوين گرديد و در اين راه تلاش و سعي زيادي نمود. اشعار نخستين او با اينكه در قالب اوزان عروضي ساخته شده از مضامين نو و تخيلات شاعرانه برخوردار است كه در زمان خود موجب تحولي در شعر گرديد. نيما در آثار بعدي خود اوزان شعر عروضي را مي شكند و شعرش را از چارچوب وزن و قافيه آزاد مي سازد و راهي تازه و نو در شعر مي آفريند كه به سبك نيمايي مشهور مي گردد.

معرفي آثار

از آثار او عبارت است از: شعر من، ماخ لولا، ناقوس، شهر صبح شهر شب، آهو و پرنده ها، دنيا خانه من است، قلم انداز، نامه هاي نيما به همسرش، عنكبوت، فريادهاي ديگر، كندوهاي شبانه، حكايات و خانواده سرباز، آب در خوابگه مورچگان، در سال 1364 مجموعه اي كامل از آثارش منتشر شد.

گزيده اي از اشعار

قو

صبح چون روي مي گشايد مهر

روي دريا سركش و خاموش

مي كشد موجهاي نيلي چهر

جبه اي از طلاي ناب به دوش

صبحگه سرد و تر در آن دمها

كه ز دريا نسيم راست گذر

گل مريم به زير شبنمها

شستشو مي دهد بر و پيكر

صبحگه، كانزواي وقت و مكان

دلرباينده است و شوق افزاست

بر كنار جزيره هاي نهان

آن چنان كه از گلي دسته

پيش نجواي آبها تنها

وسط سبزه خزه بسته

تنش از سبزه بيشتر زيبا

مي دهد پاي خود تكان، شايد

كه كند خستگي ز تن بيرون

بالهاي سفيد بگشايد

بپرد در برابر هامون

بپرد تا بدان سوي دريا

در نشيب فضاي مثل سحر

برود از جهان خيره ما

بزند در ميان ظلمت پر

برود در نشيمن تاريك

با خيالي كه آن مصاحب اوست

در خط روشني چو مو باريك

بيند آن چيزها كه در خور قوست

لك ابري كه دور مي ماند

موجهايي كه مي كنند صدا

وندر آنجا كسي نمي داند

كه چه اشكال مي شوند جدا

ليك مرغ جزيره هاي كبود

در همين دم كه او به تنهايي

سينه خالي ز فكر بود و نبود

مي كند فكرهاي دريايي

نظر انداخته سوي خورشيد

نظري سوي رنگهاي رقيق

با تكاني به بالهاي سفيد

بجهيده است روي آب عميق

بر خلاف تصور همه او

شاد و خرم به ديدن آب است

گر كسي هست يا نه ناظر تو

قو در آغوش موجها خواب است

مي تراود مهتاب

مي تراود مهتاب

مي درخشد شبتاب

نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك

غم اين خفته چند

خواب در چشم ترم مي شكند

نگران با من ايستاده سحر

صبح مي خواهد از من

كز مبارك دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلكه خبر

در جگر ليكن خاري

از ره اين سفرم مي شكند

نازك آراي تن ساق گلي

كه به جانش كشتم

و به جان دادمش آب

اي دريغا به برم مي شكند

دستها مي سايم

تا دري بگشايم

بر عبث مي پايم

كه به در كس آيد

در و ديوار به هم ريخته شان

بر سرم مي شكند

مي تراود مهتاب

مي درخشد شبتاب

مانده پاي ابله از راه دور

بر دم دهكده مردي تنها

كوله بارش بر دوش

دست او بر در مي گويد با خود

غم اين خفته چند

خواب در چشم ترم مي شكند

خانه ام ابري است

خانه ام ابري است

يكسره روي زمين ابري است با آن

از فراز گردنه، خرد وخراب و مست

باد مي پيچد

يكسره دنيا خراب از اوست

و حواس من

آي ني زن، كه تو را آواي ني برده است دور از ر، كجايي؟

خانه ام ابري است اما

ابر بارانش گرفته است

در خيال روزهاي روشنم كز دست رفتندم

من رو به آفتابم

مي برم در ساحت ذريا نظاره

و همه دنيا خراب و خرد از باد است

و به ره، ني زن كه دايم مي نوازد ني، در اين دنياي ابر اندود

راه خود را دارد اندر پيش

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 23 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)

دكتر عبدالحسين زرين كوب در سال۱۳۰۱ هجري شمسي در بروجرد ديده به جهان گشود. دكتر زرين كوب تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش به پايان برد. سپس در كنار تحصيل در دوره متوسطه به تشويق و ترغيب پدر كه مردي متشرع و ديندار بود، اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزه اي نمود و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب، به شعر عربي هم علاقمند شد. گرچه تا پايان سال پنجم متوسطه در رشته علمي تحصيل مي كرد با اين حال كمتر كتاب تاريخ و فلسفه و ادبياتي بود كه به زبان فارسي منتشر شده باشد و او آن را در مطالعه نگرفته باشد. به دنبال تعطيلي كلاس ششم متوسطه در تنها دبيرستان شهر براي ادامه تحصيل به تهران رفت. اما اين رشته ادبي را برگزيد و در سال۱۳۱۹ تحصيلات دبيرستاني را به پايان برد و با وجود آنكه كتابهاي سالهاي چهارم و پنجم متوسطه ادبي را قبلاً نخوانده بود در ميان دانش آموزان رشته ادبي سراسر كشور، رتبه دوم را به دست آورد.

EXtdblog.irEX

با بازگشايي مجدد دانشگاهها در سال ۱۳۲۰، دكتر عبدالحسين زرين كوب در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد. با آنكه پس از كسب رتبه اول ،در دانشكده ثبت نام هم كرده بود، اما به الزام پدر، ناچار به ترك تهران شد. در همان ايام، علي اكبر دهخدا كه رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت، از اينكه چنين دانشجوي فاضلي را از دست مي داد، اظهار تأسف كرده بود. سرانجام اشتياق به تحصيل بار ديگر او را به دانشگاه كشاند. در سال ۱۳۲۴، پس از آنكه در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول و دانشكده ادبيات حايز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران شد. به هر تقدير، عبدالحسين زرين كوب در سال۱۳۲۷ به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل شد و سال بعد وارد دوره دكتراي رشته ادبيات دانشگاه تهران گرديد و در سال۱۳۳۴ از رساله دكتراي خود با عنوان (نقد الشعر، تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديع الزمان فروزانفر تأليف شده بود با موفقيت دفاع كرد.

دكتر زرين كوب در سال۱۳۳۰ در كنار عده ايي از فضلاي عصر همچون عباس اقبال آشتياني، سعيد نفيسي، محمد معين، پرويز ناتل خانلري، غلامحسين صديقي و عباس زرياب، براي مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايرة المعارف اسلام (E1) طبع هلند، دعوت شد.

دكتر زرين كوب در ايام تحصيل در تهران، چندي نزد حاج شيخ ابوالحسن شعراني بپرداخت و با مباحث حكمت و فلسفه، آشنايي بيشتر يافت. از همان روزگار با فلسفه هاي معاصر غربي نيز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نيز علاقمند گرديد. استاد كه از قبل با زبانهاي عربي، فرانسوي و انگليسي آشنا شده بود در سالهاي جنگ دوم جهاني، با كمك بعضي از صاحب منصبان ايتاليايي و آلماني كه در آن ايام در ايران به سر مي بردند، به آموزش اين دو زبان پراخت. در سال۱۳۲۳ نخستين كتاب او به نام (فلسفه، شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعري در ايران) در بروجرد منتشر شد، در حالي كه در اين هنگام، حدود چهار سال يا كمي بيشتر از تاريخ تاأليف كتاب مي گذشت.

دكتر زرين كوب پس از آنكه به الزام پدر دانشكده حقوق را ترك گفت، به زادگاه خود بازگشت و در خرم آباد و بعد در بروجرد به كار معلمي پرداخت، كاري كه به تدريج علاقه جدي بدان پيدا كرد.در دوران معلمي، از تاريخ و جغرافيا و ادبيات فارسي گرفته تا عربي و فلسفه و زبان خارجي و حتي رياضي و فيزيك و علم الهيات، همه را تدريس كرد. دكتر زرين كوب پس از اخذ درجه دكترا، از سوي استاد فروزانفر، براي تدريس در دانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال۱۳۳۵ يا رتبه دانشياري، كار خود را دانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام، تاريخ اديان، تاريخ كلام و مجادلات فرق، تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت. پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (۱۳۳۹ ش) دكتر زرين كوب چندي نيز در دانشسراي عالي تهران و دوره دكترای ادبيات فارسي دانشگاه تهران و در دانشكده هنرهاي درماتيك به افاضه پرداخت. در سالهاي۱۳۴۷ تا سال۱۳۴۹ در آمريكا به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كاليفرنيا و پرنيستون به تدريس علوم انساني دانشگاه تهران انتقال يافت و در دو گروه تاريخ و ادبيات مشغول به كار شد.

دكتر زرين كوب در ۲۴شهريور۱۳۷۸ به دليل بيماريهاي قلب و چشم و پروستات درگذشت.

آثار دکتر عبدالحسين زرين کوب

۱- دو قرن سكوت

۲- تاريخ مردم ايران پيش از اسلام

۳- تاريخ مردم ايران بعد از اسلام

۴- بامداد اسلام

۵- كارنامه اسلام

۶- ارزش ميراث صوفيه

۷- پله پله تا ملاقات خدا

۸- سّر ني

۹- با كاروان حله

۱۰- پير گنجه در جستجوي ناكجا آباد ...

منبع: مجموعه نرم افزاریLord

مهرموعود بازدید : 22 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)

زندگينامه

احمد شاملو در سال۱۳۰۴ هجري شمسی به دنيا آمد. پس از آنكه تحصيلات ابتدايي و متوسطه را به پايان رسانيد به كار نوشتن روي آورد و از سال۱۳۱۹ هجري شمسی نوشته ها و مقالاتش در مطبوعات منتشر شد. در سال۱۳۲۶ شمسي نخستين مجموعه اشعارش كه شامل قطعات نثر و نظم او به نام "آهنگهاي فراموش شده" بود به چاپ رسيد. شاملو مجموعه ديگري از اشعارش را به نام قطعنامه به چاپ رسانيد و پس از چندي جزوه اي ديگر به نام"۲۳" از او انتشار يافت كه اين دو كتاب، هياهويي در ميان شاعران مخصوصاً شعراي نوپرداز به وجود آورد و منشأ تحولي شد كه از آن عده كثيري شاعر جوان پديد آمد. شاملو چندي سردبير مجله سخن نو و مدتي سردبير مجله علمي و روزنامه هنرنو و مجله روزنه بود و آهنگ صبح را با همكاري ديگران منتشر ساخت. استاد احمد شاملو در تاريخ اول مرداد سال۱۳۷۹ هجري شمسی دار فاني را وداع گفت.

EXtdblog.irEX

ويژگي سخن

شاملو امروزه يكي از شاعران نامور و نوپرداز به شمار مي رود. او در شعر، دگرگوني پديد آورد و آثاري كه از او به چاپ رسيد نشان دهنده آن است كه تحولي در سبك شعر او به وجود آمده است. او شاعري است كه از نظر طرز كار و عقيده با شاعران ديگر تفاوت بسيار دارد و در شعر او قافيه، شكل خاصي به خود مي گيرد. او از ميان شعراي معاصر ايران بيش از همه به نيما معتقد است. شاملو گذشته از شعر و شاعري از نويسندگان پر قدرت و با احساس است كه در نوشتن داستان نيز مهارت دارد و آثاري از نويسندگان خارجي را نيز ترجمه كرده است.

معرفي آثار

غير از مقالات و آثاري كه از او در جرايد چاپ شده آثار و تأليفاتي نيز دارد كه به طور مستقل منتشر گرديده است و داراي چند مجموعه شعر است كه عبارتند از: باغ آينه، آيدا در آينه، ققنوس در باران، مدايح بي صله، هواي تازه، از هوا و آينه ها، مرثيه هاي خاك، شكفتن در مه، لحظه ها و هميشه، برگزيده اشعار او؛ و ديگر آثارش عبارتند از: ديوان حافظ، كوچه، ابراهيم در آتش، ترانه هاي كوچك و غريب، شكفتن زرد، همچون كوچه اي بي انتها و ...

گزيده اي از اشعار

غزلي در نتوانستن

از دستهاي گرم تو

كودكان توأمان آغوش خويش

سخنها مي توان گفت

غم نان اگر بگذارد

* * *

نغمه در نغمه در افكنده

اي مسيح مادر اي خورشيد

از مهرباني بي دريغ جانت

با چنگ تمامي ناپذير تو سرودها مي توانم كرد

غم نان اگر بگذارد

* * *

رنگها در رنگها دويده

از رنگين كمان بهاري تو

كه سراپرده در اين باغ خزان رسيده برافراشته است

نقشها مي توانم زد

غم نان اگر بگذارد

* * *

چشمه ساري در دل و آبشاري در كف

آفتابي در نگاه و فرشته اي در پيراهن

از انساني كه تويي

قصه ها توانم كرد

غم نان اگر بگذارد

* * *

ماهي

من فكر مي كنم

هرگز نبوده قلب من

اين گونه گرم و سرخ

احساس مي كنم

در بدترين دقايق اين شام مرگ زاري

چندين هزار چشمه خورشيد در دلم

مي جوشد از يقين

احساس مي كنم

در بدترين دقايق اين شام مرگزاري

چندين هزار چشمه خورشيد در دلم

مي جوشد از يقين

احساس مي كنم

در هر كنار و گوشه اين شوره زار يأس

چندين هزار جنگل شاداب ناگهان

مي رويد از زمين

آه اي يقين گمشده، اي ماهي گريز

در بركه هاي آينه لغزيده تو به تو

من آبگير صافيم اينك به سحر عشق

از بركه هاي آينه راهي به من بجو

* * *

من فكر مي كنم

هرگز نبوده

دست من

اين سان بزرگ و شاد

احساس مي كنم

در چشم من

به آبشر اشك سرخ گون

خورشيد بي غروب سرودي كشد نفس

احساس مي كنم

در هر رگم

به هر تپش قلب من

كنون

بيدار باش قافله اي مي زند جرس

آمد شبي برهنه ام از در

چو روح آب

در سينه اش دو ماهي و در دستش آينه

گيسوي خيس از خزه بو، چون خزه به هم

من بانگ بركشيدم از آستان يأس

آه اي يقين يافته

بازت نمي نهم

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 16 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)

زندگينامه

امام غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم خيام نيشابوري يكي از حكما و رياضي دانان و شاعران بزرگ ايران در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است. سال ولادت او دقيقاً مشخص نيست. او در شهر نيشابور به دنيا آمد. به اين علت به او خيام مي گفتند چون پدرش به شغل خيمه دوزي مشغول بوده است. او از بزرگترين دانشمندان عصر خود به حساب مي آمد و داراي هوشي فوق العاده بوده و حافظه اي نيرومند و قوي داشت. در دوران جواني خود به فراگيري علم و دانش پرداخته به طوري كه در فلسفه، نجوم و رياضي به مقامات بلندي رسيد و در علم طب نيز مهارت داشته به طوري كه گفته شده او سلطان سنجر را كه در زمان كودكي به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه كرد. او به دو زبان فارسي و عربي نيز شعر مي سرود و در علوم مختلف كتابهاي با ارزشي نوشته است. خيام در زمان خود داراي مقام و شهرت بوده است و معاصران او همه وي را به لقبهاي بزرگي مانند امام، فيلسوف و حجة الحق ستوده اند. او در زمان دولت سلجوقيان زندگي مي كرد كه قلمرو حكومت آنان از خراسان گرفته تا كرمان، ري، آذربايجان و كشورهاي روم، عراق و يمن و فارس را شامل مي شد. خیام معاصر با حكومت آلپ ارسلان و ملكشاه سلجوقي بود. در زمان حيات خيام حوادث مهمي به وقوع پيوست از جمله جنگهاي صليبي، سقوط دولت آل بويه، قيام دولت آل سلجوقي و... . خيام بيشتر عمر خود را در شهر نيشابور گذراند اما در طي دوران حياط خود دو بار به قصد سفر از نيشابور خارج شد كه يكي از اين سفرها براي انجام دادن مراسم حج بود و سفر دوم به شهر ري و بخارا بوده است. خيام در علم نجوم مهارتي تمام داشت به طوري كه گروهي از منجمين كه با او معاصر بودند در بناي ساختن رصد خانه سلطان ملكشاه سلجوقي همكاري كردند و همچنين به درخواست سلطان ملكشاه سلجوقي تصميم به اصلاح تقويم گرفت كه به تقويم جلالي معروف است. خيام در دوران زندگي خود از جهت علمي و فلسفي به معروفيت رسيد و مورد احترام علما و فيلسوفان زمان خود بود.

EXtdblog.irEX

سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ﻫ . ق در شهر نيشابور دارفاني را وداع گفت. او قبل از مرگ خود محل آرامگاه خود را پبش بيني كرده بود كه نظامي عروضي در ملاقاتي كه با وي داشته اين پيش بيني را اينطور بيان كرده كه گور من در موضعي باشد كه هر بهاري شمال بر من گل افشان مي كند كه نظامي عروضي بعد از چهار سال كه از وفات خيام مي گذشت به شهر نيشابور رفته و به زيارت مرقد اين شاعر بزرگ رفته و با كمال تعجب ديد كه قبر او درست در همان جايي است كه او گفته بود.

ويژگي سخن

خيام در زمينه ادبيات و شعر، بيشترين معروفيت را در رباعيات به دست آورده چون رباعيات او بسيار ساده و بي آلايش و دور از تكلف و تصنع نوع زبان شعري است در عين اينكه شامل فصاحت و بلاغت است داراي معاني عالي و استوار است. خيام در اين رباعيها افكار فلسفي خود را به زيباترين شكل بيان مي كند و اين رباعيها را غالباً در دنبال تفكرات فلسفي خود سروده و به همين علت است كه خيام در زمان خود شهرتي در شاعري نداشته و بيشتر به عنوان حكيم و فيلسوف معروف بوده اما بعدها كه رباعيهاي لطيف و فيلسوفانه او مشهود شد نام او در شمار شاعراني قرار گرفت كه شهرت جهاني پيدا كردند. خصوصيات ديگري كه در اشعار خيام نمودار است اين است كه سخنش در كمال متانت و سنگيني است. اهل شوخي و مزاح نيست، با كسي كار ندارد چون او حكيمي است متفكر، دنبال سخنوري نيست و هنگامي كه در اشعارش دقت مي كنيم متوجه مي شويم كه افكار شعري او بر دو يا سه موضوع بيشتر نيست: يادآوري مرگ، تأسف بر ناپايدار بودن زندگي و بي اعتباري روزگار. از ميان شعراي بزرگ ايران كمتر كسي به اندازه خيام است كه شهرت جهاني داشته باشد چون اشعار او به زبانهاي مختلف ترجمه شده است.

معرفي آثار

آنچه كه از آثار خيام وجود دارد يا تاريخ نويسان وجود آنها را ذكر كرده اند رساله ها و مقالاتي است كه او در علوم مختلف نوشته است كه عبارتند از:

1- رساله اي در جبر و مقابله

2- رساله اي در شرح اصول اقليدس

3- زيج ملكشاهي يا زيج جلالي

4- رساله اي در طبيعيات

5- رساله در وجود

6- رساله فلسفي كه در آن از حكمت الهي در آفرينش عالم و تكاليف مردم و عبادات بحث مي كند.

7- رساله اي در اختلاف فصول و اقاليم 8- نوروز نامه كه درباره رسوم و اعياد ايرانيان به ويژه تاريخ و آداب ايرانيان در روز عيد نوروز است. 9- ديوان رباعيات

گزيده اي از اشعار

ابر آمد و باز بر سر سبزه گزيستبي باده گلرنگ نمي بايد زيست

اين سبزه كه امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاك ما تماشاگه كيست

* * *

بر چهره گل نسيم نوروز خوش استدر صحن چمن روي دل افروز خوش است

از دي كه گذشت هر چه گويي خوش نيست خوش باش و ز دي مگو كه امروز خوش است

* * *

مي نوش كه عمر جاوداني اين استخود حاصل از دور جواني اين است

هنگام گل و باده و ياران سر مستخوش باش دمي كه زندگاني اين است

* * *

در دهر چو آواز گل تازه دهندفرماي تا كه مي به اندازه دهند

از جور و قصور و ز بهشت و دوزخفارغ بنشين كه آن بر آوازه دهند

* * *

بر شاخ اميد اگر بري يافتميهم رشته خويش را سري يافتمي

تا چند ز تنگناي زندان وجوداي كاش سوي عدم دري يافتمي

* * *

از جمله رفتگان اين راه درازباز آمده كو كه به ما گويد راز

هان بر سر اين دو راهه آز و نيازچیزی نگذاری كه نمي آيي باز

* * *

اي دل! غم اين جهان فرسوده مخور بيهوده نه اي غمان بيهوده مخور

چون بوده گذشت و نيست نابوده پديد خوش باش غم بوده و نابوده مخور

* * *

چون حاصل آدمي در اين شورستان جز خوردن غصه نيست تا كندن جان

خرم دل آنكه زين جهان زود برفتو آسوده كسي كه خود نيامد به جهان

* * *

درياب كه از روح جدا خواهي رفت در پرده اسرار فنا خواهي رفت

مي نوش نداني از كجا آمده اي خوش باش نداني به كجا خواهي رفت

* * *

مي خوردن و شاد بودن آيين من است فارغ بودن ز كفر و دين، دين من است

گفتم به عروس دهر كابين تو چيست گفتا دل خرم تو كه آيين من است

* * *

در دايره اي كه آمدن و رفتن ماست آن را نه بدايت نه نهايت پيداست

كس مي نزند دمي در اين عالم راست كه اين آمدن از كجا و رفتن به كجاست

* * *

اين يك دو سه روزه نوبت عمر گذشتچون آب به جويبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز فرا ياد مگشتروزي كه نيامدست و روزي كه گذشت

منبع: مجموعه نرم افزاریLord

مهرموعود بازدید : 16 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)

روز اول

از کارهایی که ناچاری انجام دهی لذت ببـــر.

نق زدن تنها تو را خسته تر می کند و نمی گذارد کار را درست انجام دهی.

اما اگر با موفقیت مانند یک دوست رفتار کنی.

مثل سگ همه جا به دنبالت خــــــواهد بود.

EXtdblog.irEX

روز دوم
سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی.
نه به صرف این که ناچاری انجام دهی.
باید به کارت ایمان داشته باشی.
یک جریان آب ضعیف ، تنها نیمی از باغچه را آبیاری می کند.

روز سوم
همه چیز را همانطور که هست بپذیر.
خواستن تنها، چیزی را تغییر نمی دهد.
خواستن، باد را از وزیدن باز نمی دارد و برف را به آب نبات تبدیل نمی کند.
اگر می خواهی چیزها را بهتر از خودشان تبدیل کنی، با آنها همان گونه که هستند مواجه شو.

روز چهارم
تمرین کن تا از درون شاد باشی.
اجازه نده دیگران برای شاد کردن تو تصمیم بگیرند.
خودت رئیس کارخانة شادی سازی باش.

روز پنجم

ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن.
تلاش کن، اما نتایج کار را واگذار تا با هم کار بیایند
برای ابر چه فرقی می کند باد از کدام سو بوزد.
چرا وقتت را برای چیزی که در کنترل تو نیست، تلف می کنی؟

روز ششم
وقتی تصمیم به انجام کاری می گیری،
از خود نپرس : من چه می خواهم ؟
بلکه بپرس : چه کاری به نفع همه است ؟
اگر به فکر منافع دیگران باشی، دیگران در کنارت کار خواهند کرد و کمکت خواهند کرد تا موفق شوی.


روز هفتم
هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی، از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟
پرسش درست این است که : چه کاری به نفع همه است؟
خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همة دیوارهایش استوار باشند.

روز هشتم
وقتی کار به مشکل می خورد، نه دیگران را سرزنش کن و نه خود را،
انسان وقتی شنا یاد می گیرد که از فرو رفتن در آب نترسد.

روز نهم
برای موفقیت در هر کار،
باید ابتدا تصویر واضحی از نقشة کار داشته باشی.
آن گاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می داری،
باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.

روز دهم
اگر طرحی در عمل مشکل تر از آن شد که فکر می کردی،
دلسرد نشو.همه چیز این دنیا همین طور است،
خصوصاً اگر ارزشمند باشد.
لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.

روز یازدهم

مشکلات ما را قوی و به سمت
پیروزی های بزرگ تر هدایت می کنند.
کوهنوردی آسان نیست، اما منظره ای هم که
از قله کوه دیده می شود، بسیار زیباست.

روز دوازدهم
اراده ات را قوی کن.
خود را وارد به انجام کارهایی کن که برایت مشکل اند.
سپس آنها را با جدیت انجام بده.
بعد از مدتی خواهی دید که اراده ات همانند
گرزی فولادی سخت و درخشان شده است.

روز سیزدهم
با انرژی کامل روی کارهایت تمرکز کن.
شیشه های رنگی کلیسا، هنگام عبور نور از آنها
بسیار زیبا و درخشان می شوند.
کارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی،
شفاف و زیبا خواهند شد.

روز چهاردهم
هنگامی که قصد انجام کاری را داری، از خود نپرس :
دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام داده اند ؟
بلکه بپرس : چگونه می توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممکن انجام دهم.
این را بدان که همواره حقیقتی تازه در انتظار کشف شدن است.
بدون احساس وجود این حقایق، کریستف کلمب
هرگز به آمریکا نمی رسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمی کرد.

روز پانزدهم
هر کاری را با جان و دل انجام بده.
اگر شعاع انرژی ات را مانند ذره بینی که نور خورشید را متمرکز می کند،
روی موانع تمرکز دهی،
هر مانعی که سر راهت باشد خواهد سوخت.

روز شانزدهم
امروز را آغازی تازه بدان.
چرا به چیزی که دیروز اتفاق افتاده، یا انجام شده فکر می کنی؟
زندگی رودخانه ای است که مدام به سمت آینده در جریان است.
هیچ قطره ای از آن دوبار از زیر یک پل رد نمی شود.
کار را با روشی تازه انجام بده، بهتر از همیشه.

روز هفدهم
افکار و رویاهایت را بسط بده.
هنگامی که در بیرون چمنزاری پهناور است
که از هر سو تا افق امتداد دارد.
چرا خود را در آغل حبس کنی.

روز هجدهم
نگذار افکار و ذهنیاتت به صورت عادت درآیند.
سعی کن هرگز در جا نزنی.هر روز از زاویه ای تازه به کارها نگاه کن.
زندگی یک صحنة پر از ماجراست.
به اطرافت نگاه کن: نشانه های زیبایی وجود دارند که به کشفیات تازه اشاره می کنند.


روز نوزدهم
مهم ترین چیز احساسی است که نسبت به کارت داری.
وجود رنگ های تیره در یک تابلوی نقاشی.
نشانة افسردگی نقاش آن تابلوست.
رنگ های روشن، حاکی از وجود روشنایی و انرژی در زندگی نقاش آن تابلوست.
هر کاری را با شادی انجام بده، تادیگران را هم شاد کنی.

روز بیستم
زندگی مثل یک تاب است که هم می تــــــــــواند سرگرم کننده باشد و هم حال به هم زن.
اگر هر بار که تاب می خوری احساس شگفتی کنی،
لذت تاب خوردن را احساس خواهی کرد.
در زندگی هم هر بار که کاری را انجام می دهی،
از انجام آن شگفتی احساس کن.

روز بیست و یکم
حرف حق را بپذیر و کاری به گویندة آن نداشته باش.
مثلاً اگر بوی دود را احساس می کنی و طوطی ات فریاد بزند که :
خانه آتش گرفت!
آیا به مهمانهایت خواهی گفت :
این طوطی نمی فهمد چه می گوید؟

روز بیست و دوم
عقاید را با حقایق اشتباه نکن.
حقیقت مانند دانة بادام است،
و عقاید پوستة آن دانة بادام هستند.
اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی،
باید پوسته را بکنی، تا خود دانه را ببینی.

روز بیست و سوم
قبل از انجام هر کار مهمی، اول ببین
چه احساسی نسبت به انجام آن داری.
آیا آن کار را مهم می دانی؟ آیا واقعی به نظرت می رسد؟
آیا به دیگران کمک می کند؟

روز بیست و چهارم
هنگام غلیان احساسات، هیچ تصمیم مهمی نگیر.
در این صورت اشتباه خواهی کرد.
اول درونت را آرام کن.
ذهن مانند یک دریاچه است.
هنگام غلیان احساس، دریاچه مواج است.
دریاچه هنگامی نور ماه را منعکس می کند که آرام باشد.

روز بیست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشکلی یادت باشد که حتماً راه حلی وجود دارد.
زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.
بعد از هر سقوطی ، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن.
برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی،
نه این که به دیوارها فکر کنی.

روز بیست و ششم
همواره از نعمتهایی که زندگی به تو بخشیده است،
شاد باش و به خاطر آنچه که نداری گله مند نباش.
ساختمان با سنگ هایی ساخته می شود که در دسترس اند،
نه با سنگ های حیاط خانة دیگران.

روز بیست و هفتم
سعی کن مثل ماشین خرابی که خاموش نمی شود،
دائماً در حال عذرخواهی نباشی.
با این کار توجه دیگران را به اشتباهاتت جلب خواهی کرد.
تلاش کن که بهترین را انجام دهی.
آن گاه لبخند بزن و حرکت کن.
تنها خداوند کامل است.

روز بیست و هشتم
هر کار خیری که در این دنیا انجام دهی،
بیش از هر کس به خودت کمک خواهد کرد،
به تو قدرت و انرژی و درک بیشتر خواهد بخشید.
اگر خودت نقاشی کنی،
دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد.
ضمن آنکه در حین کار
تجربه ات هم در نقاشی بیشتر شده است.

روز بیست و نهم
برای عمل کردن از درونت فرمان بگیر.
برای تفکر از درونت راهنمایی بجو.
زیرا درک و آگاهی را باید دریافت کنی
و نمی توانی خودت خلق کنی.
زمین هنگامی گرم می شود که
به سمت خورسید متمایل باشد.

روز سی ام
هر چیز که راست و درست باشد،
به نفع تو و دیگران خواهد بود.
خداوند بهتر از هر کس می داند که
چه چیز به تو شادی واقعی می بخشد.
آیا یک گیاه می فهمد که باد، آن را تقویت می کند
یا باران ملال آور باعث
رشد گل های زیبا می شود.

روز سی و یکم
هرگز مغرور نشو،
زیرا غرور میکروبی کشنده است.
غرور به تدریج عقل را زایل می کند
و باعث می شود هیچ کاری را بدرستی انجام ندهی.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 15 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)
یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. EXtdblog.irEX

برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند. برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 12 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)

1. جويدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.

EXtdblog.irEX

۲. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غير قانوني است و افراد بالاي۱۵ براي تقلب به زندان فرستاده مي شوند.

۳. مشاهده فيلم هاي کاراته اي تا سال۷۹ در عراق ممنوع بود.

۴. در ايسلند زماني داشتن سگ خانگي ممنوع بود.

۵. در آريزوناي آمريکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.

۶. در تايلند همه در سينما مجبورند هنگام پخش سرود ملي قبل از شروع فيلم قيام کنند.

۷. در دانمارک روشن کردن ماشين قبل از چک کردن اينکه بچه اي زير آن خوابيده است يا نه، ممنوع است.

۸. در تايلند انداختن آدامس جويده شده۵۰۰ دلار جريمه دارد و قبل از خارج شدن ازخانه حتما بايد لباس زير پوشيده باشيد.

۹. در سال ۱۸۸۸در بريتانيا قانوني تصويب شده که دوچرخه سواران را موظف مي کرد تا زمان رد شدن ماشين از کنارشان، زنگ دوچرخه هايشان را بطور پيوسته به صدا درآورند.

۱۰. در قرن۱۶ و۱۷ ميلادي نوشيدن قهوه در ترکيه ممنوع بود و اگر کسي در حين خوردن قهوه دستگير مي شدن، به اعدام محکوم مي شد.

۱۱. در فنلاند زماني پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشيدن شخصيت اصليت سريال ممنوع بود.

۱۲. تا سال ۱۹۸۴، بلژيکي ها مجبور بودند نام فرزندشان را از يک ليست۱۵۰۰ نفري در روزهاي ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.

۱۳. در برمه دسترسي به اينترنت غير قانوني است. اگر فردي با اتهام داشتن مودم دستگير شود، به زندان محکوم مي شود.

۱۴. اتريش اولين کشوري بود که مجازات مرگ را در سال۱۷۸۷ حذف کرد.

۱۵. صدها سال پيش هر فردي که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام مي شد.

۱۶. در طول جنگ جهاني اول هر سربازي که به همجنس بازي متهم مي شد، اعدام مي شد.

۱۷. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشيدن جوراب سفيد براي زنان به علت تحريک آميز بودن آن براي مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پليس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سياه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها ديده نشوند.

۱۸. در لينوئيس آمريکا دادن سيگار روشن به حيوانات ممنوع است.

۱۹. در ايالت ميسوري بخش سنت لوئيس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، براي ماموران آتش نشاني ممنوع است.

۲۰. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگي که پيدا شود متعلق به پادشاه اشت و دم آن متعلق به ملکه.

۲۱. در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.

۲۲. در ويکتورياي استراليا پوشيدن شلوارک هاي صورتي تحريک آميز در غروب هاي شنبه ممنوع است.

۲۳. در ويکتورياي استراليا، تنها متخصصان برق اجازه تعويض لامپ برق را دارند.

۲۴. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوي عکس ملکه، نشانگر خيانت و پيمان شکني با سلطنت است.

۲۵. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبي همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعي را دارند.

۲۶. در واشنگتن، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.

۲۷. در سوئيس داشتن يک پناهگاه براي شهروند الزامي است.

۲۸. در اوهايو آمريکا, ماهيگيري در زمان مستي ممنوع است.

۲۹. در بخش اروکاي ايالت نوادا، بوسيدن زنان توسط مردان سبيلو ممنوع است.

۳۰. در روآتاي ايتاليا، عبور افراد غير مسيحي از ۲۰متري کليسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهي از فاصله۱۵ متري کليساي آن منطقه موجب دردسر پليس شده بود، زيرا امکان توقف خودرو ها در آن منطقه بزرگراه براي چک کردن مسيحي بودن يا نبودن شان وجود نداشت.

۳۱. در ميامي آمريکا، تقليد کردن رفتار جانواران ممنوع است.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

مهرموعود بازدید : 17 جمعه 02 بهمن 1388 نظرات (0)
تاکنون نام چند کمپاني به گوش شما خورده است؟ شايد برايتان جالب باشد که بدانيد اسامي کمپاني هاي بزرگ از کجا آمده و چه ريشه اي دارد. EXtdblog.irEX

:Yahoo!

در کتابي که Jerry Yang و David Filo موسسان ياهو خوانده بودند (کتاب سفرهاي گاليور نوشته Jonathan Swift) انسان هاي عريان اوليه و زشت را «ياهو» معرفي کرده بود و موسسان ياهو نيز چون خود را همانند ياهوهاي ياد شده در آن کتاب مي دانستند اين اسم را انتخاب کردند.

Google:

گوگل در رياضي نام عدد بزرگي است، به معني عدد 1 که 100صفر جلوي آن باشد. موسسان گوگل به خاطر نشان دادن گستردگي صفحاتي که گوگل آنها را جست و جو مي کند اين نام را انتخاب کردند.

:Hotmail

اين سايت يکي از سرويس دهندگان پست الکترونيکي به وسيله صفحات وب است. هنگامي که مدير پروژه برنامه مي خواست نامي براي اين سايت انتخاب کند، علاقه مند بود نام انتخاب شده اولاً مانند ساير سرويس دهندگان پست الکترونيک به mail ختم شده و دوماً روي وبي بودن آن نيز تاکيد شود. بنابراين نام Hotmail را انتخاب کرد. در کلمه Hotmail حروف Html به ترتيب پشت سرهم قرار گرفته اند.

CocaCola:

براي طعم دادن به نوشيدني هاي اين شرکت از برگ هايي به نام coca و ميوه يي به نام Kola استفاده مي شود که موسس آن Kola را به Cola تغيير داد تا شکل نوشتاري نام شرکتش زيبا تر باشد.

:DAEWOO

به معني «جهان بي همتا» در زبان کره يي.

:Hp شرکت HP توسط دو نفر به نام هاي بيل هيولت و ديو پاکارد تاسيس شد. اين دو نفر براي اينکه شرکت هيولت پاکارد يا پاکارد هيولت ناميده شود، مجبور به استفاده از روش قديمي شير يا خط شدند و نتيجه هيولت پاکارد از آب در آمد.

Microsoft :

برگرفته از اول دو کلمه Microcomputer Software که ابتدا Micro-Soft بود و خط فاصله آن بعداً حذف شد.

SAMSUNG:

سامسونگ در زبان کره يي به معني «۳ ستاره» است.

SONY:

از لغت لاتين Sonus به معني صدا گرفته شده و Sonny يک اصطلاح خياباني امريکايي به معني «جوان باهوش» است. شرکت سوني اين کلمه را به Sony تغيير داد تا راحت تر و زيباتر تلفظ شود.

SUN؛ اين شرکت بزرگ توسط چهار تن از فارغ التحصيلان دانشگاه استنفورد تاسيس شد. Sun مخفف عبارت Standford Univercity Network است.

RedHat:

پدربزرگ Marc Ewing موسس RedHat يک کلاه قرمز با خط هاي سفيد به او يادگاري داده بود ولي او گمش کرد و هر چقدر هم گشت پيدا نشد. به همين دليل اسم اين پروژه را RedHat گذاشت و در قسمتي از راهنماي آن نيز از کاربرانش خواسته اگر کلاه قرمز او را پيدا کردند به او برگردانند.

Adidas:

برگرفته از نام موسس آن Adolf(Adi)Dassler

Adobe:

اسم رودخانه يي که از پشت منزل موسس آن جان وارناک عبور مي کند.

Altavista:

در اسپانيايي به معني «ديد وسيع» است.

AMD:

نام AMD به عنوان يکي از توليدکنندگان پردازنده براي کامپيوترهاي شخصي، از عبارت Advanced Micro Devices به معناي «ريز تجهيزات پيشرفته» گرفته شده است.

Apple:

ميوه مورد علاقه استيو جابز موسس و بنيانگذار شرکت اپل سيب بود و بنابراين اسم شرکتش را نيز اپل (به معني سيب) گذاشت.

:BenQ

برگرفته از عبارت Bringing ENjoyment and Quality to life به معني «آوردن شادي و کيفيت در زندگي».

Motorola:

شرکت موتورولا با هدف درست کردن بي سيم و راديوي خودرو کار خود را آغاز کرد. از آنجايي که مشهورترين سازنده بي سيم و راديو هاي اتومبيل در آن زمان شرکت Victrola بود، موسس اين شرکت يعني آقاي پال کالوين نيز اسم شرکتش را موتورولا گذاشت تا علاوه بر داشتن مشابهت اسمي کلمه موتور نيز به نوعي در اسم شرکتش وجود داشته باشد.

:NIKE

خداي پيروزي يونانيان باستان.

Oracle:

موسس شرکت اوراکل يعني لري اليسون و باب اوتس قبل از تاسيس شرکت روي پروژه يي براي CIA کار مي کردند. اين پروژه که اوراکل نام داشت بنا بود با داشتن مقادير زيادي اطلاعات بتواند جواب تمام سوال هاي پرسيده شده توسط اپراتور را با مراجعه به مخزن اطلاعات بدهد (اوراکل در اساطير يوناني الهه الهام است). اين دو نفر پس از پايان اين پروژه شرکتي تاسيس کرده و آن را به همين اسم نامگذاري کردند.

XEROX:

کلمه Xer در زبان يوناني به معناي خشک است و اين براي تکنولوژي کپي کردن خشک در زماني که اکثراً کپي کردن به روش هاي فتوشيميايي انجام مي گرفت فوق العاده حائز اهميت بود.

منبع: مجموعه نرم افزاری Lord

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 63
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 579
  • بازدید سال : 1,141
  • بازدید کلی : 10,723